آفِرَت



از اولین باری که با پدیده ای به نام وبلاگ نویسی آشنا شدم ، حدود یازده - دوازده سال میگذرد. آن روزها دختر بچه ای در مقطع راهنمایی بودم که با تشویق اطرافیان در مسابقه ی وبلاگ نویسی با موضوع نماز پا به دنیایی گذاشتم که برایم سرشار از تجربه های تلخ و شیرین شد.حالا در آخرین روزهای بیست و پنج سالگی ، با وقفه ای نسبتا طولانی ، تصمیم گرفته ام برگردم به همین فضای قدیمی که درس های بسیاری برایم داشته و انگار شده است شرط نوشتنم.دلیل عمده ی بازگشتم این است که هرچند در آن ویرانی بلاگفا ، بسیاری از نوشته هایم از بین رفت اما هنوز هم با خواندن آنچه باقی مانده گاهی خودم را مرور میکنم . گاهی از خودم میپرسم آیا واقعا این متن را من نوشته ام؟ و گاهی با خودم میگویم هنوز هم همانم که بودم.برای آدمی مثل من که خاطره بازی جزئی از وجودش است ،نداشتن جایی برای ثبت شدن احوالاتش بعدها میتواند مایه ی افسوس فراوانی باشد.

شاید این روزها دوران وبلاگ و وبلاگ نویسی به سر آمده باشد و حتی بلاگر های حرفه ای آمده باشند در فضاهایی مانند تلگرام و اینستاگرام فعالیت کنند،اما حقیقت این است که من هیچ گاه نتوانستم از این فضاها برای گفتن و نوشتن تمام آنچه خواسته ام استفاده کنم.انگار که خو گرفته ام با این صفحه ی سفید بزرگ نامحدودِ پست مطلب و خوانندگانی که غریب یا آشنا شوق خواندن و فهمیدن دارند - حالا هرچقدر هم که نوشته ات طولانی باشد- .انگار هرچقدر آنجا احساس غریبی میکنم و دلسرد میشوم از نوشتن ، اینجا با مخاطبانی که حتی شاید ندانم نوشته هایم را میخوانند احساس صمیمیت و نزدیکی میکنم.انگار در تمام مدتی که هیچ ننوشته ام ، دلم یک فضای دنج میخواسته و آن همینجاست

اینجا بنا نیست روزانه نویسی کنم یا از فلسفه ی هستی بگویم ، اینجا قرار است آنچه درونم میگذرد و دوست دارم بعدها یاد خودم و اطرافیانم بماند را ثبت کنم .

شاید به عنوان اولین اعتراف در این وبلاگ ، بهتر است بنویسم که من میترسم.میترسم از فراموش شدن.و بیش از هرچیزی میترسم از فراموش شدن توسط خودم.پس این ها را مینویسم تا یادم بماند ، چه روزهایی را گذرانده ام و میخواسته ام به چه روزهایی برسم.



تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

توجیه المسائل Michele Julian کسب درامد از کنتل هذیان نویسی سنگ‌ کانترتاپ آشپزخانه کلاسیک و‌مدرن دل نوشت شخصي حمزه پاپي {...}